نورا، جینی و مری، سه دوست صمیمی دوران کودکی را دنبال می کند که هر تابستان را در یک کمپ دور از خواب با هم می گذراندند. پس از سال‌ها، وقتی فرصتی برای دور هم جمع شدن برای یک اردوی تابستانی پیش می‌آید، همگی از آن استفاده می‌کنند.
در ۱۹۷۹ مایکل کورلئونه که در آستانه ۶۰ سالگی‌ست با احساس گناه ناشی از شیوه‌های بی رحمانه‌اش برای رسیدن به قدرت و به خصوص دادن دستور قتل فردو، برادرش، رو به روست...
در سال ۱۹۰۱ خانواده ویتو آندولینی ۹ ساله پس از توهین پدرش به دون چیچو، رئیس محلی مافیا در کورلئونه، سیسیل کشته می‌شوند. ویتو به شهر نیویورک فرار میکند و به عنوان «ویتو کورلئونه» در جزیره الیس مشغول به کار می‌شود...
دون ویتو کورلئونه (براندو) یکی از روسای پرقدرت مافیاست که به خاطر کمک هایش به مهاجران ایتالیایی در نیویورک به «پدرخوانده» معروف است. پس از مرگ «دون ویتو»، جای او را پسر کوچک خانواده، «مایکل» (پاچینو)، می گیرد که پیش از این علاقه ای به فعالیت های غیرقانونی خانواده اش نداشته است. «مایکل» خیلی زود با یک سری قتل و کشتار و پس از تصفیه ی خرده حساب های قدیمی، پدرخوانده ی جدید می شود
تانگ آبی دوستداشتنی اما فراموشکار دوری جستوجو را برای یافتن والدین گمشده اش آغاز میکند و همه در طول راه چیزهایی درباره معنای واقعی خانواده می آموزند...
